سمبلهای فرش ترکمن
شیوه زندگی هرملت و قومی آکنده از آداب و رسوم، عقاید، ایدهها و وقایع تلخ و شیرین میباشد. هر قومی به تناسب نوع زندگی و کار خویش و نحوه ارتباط اجتماعی با سایر اقوام و جوامع دارای نگرش خاص خود نسبت به شیوه زیست میباشد. در وادی فرهنگ باید گفت هر ملتی برای خود حماسه و اسطورههائی دارد که برای آن ملت مقدس و قابل احترام است. حماسه در دل ملت جای دارد و نماد آرزوهای فروخفته، دست نایافته و سرکوب شده آن ملت است و قهرمان اسطورهها روح و جسم انسانهای تابع آن ملت بهشمار میروند. از اعتقاد باطل به خدایان متعدد در یونان باستان گرفته تا ادعای خدائی فرعون در مصر، خورشید و ستاره پرستی و طبیعتگرائی در بین جوامع بدوی همگی وجهی از وجوه اسطوره و اسطوره پرستی به شمار میروند.
هیچ حماسه راستینی بی آنکه در قلب مردم نفوذ کند نمیتواند علاقه مردم را برانگیزاند و آنها را وادار به حفظ و انتقال سینه به سینه این اساطیر نماید. هنر حماسی عبارت از کشف جنبههای مهم و حیاتی عمل اجتماعی انسانهاست.حال باید پرسید مجاز و استعاره چیست؟ مجازهای استفهامی (که مبتنی است بر روابط مبتنی بر حضور) در مقابل استعاره قرار میگیرد (که مبتنی است بر روابط مبتنی برغیاب) و این یعنی سرچشمه گرفتن مجاز از واقعیت محض یک پدیده.
ریشههای خاستگاه اسطورهای نه در تجربه، که در میل باز نمایانده میشود. تکرار صور حماسهها و سمبلها به دلیل این نیست که مبتنی بر حقیقتاند بلکه دقیقاً از آنجا ناشی میشوند که در مقیاس جهانی، بهترین شیوه جلب توجه مخاطب به شمار میروند. دلیل مطلب نیز آن است که خواستهها و آمال قلبی و موانع رسیدن به آنها عمیقترین خواستها و نگرانیهای بشر را نشان میدهند. بنابراین در این نظریه مفهومی از سرشت فرهنگ مشترک بشری نهفته است. در این رابطه "فرای" فرمالیست بزرگ غربی ادبیات و هنر را تقلیدی از رویای کلی بشر میداند نه تقلید جهان. تمدن فرایند تولید صورتهای انسانی در طبیعت (بدون دخالت طبیعت) است. به قول فرای:
« اکنون طبیعت در دل انسانی نامتناهی جای دارد که شهرهای خود را از دل کهکشان راه شیری میآفریند. این واقعیت نیست، بلکه محدوده قابل درک یا قابل تخیل میل و کششی است بیانتها، جاودانه و لذا مکاشفهای است».
با این مقدمه باید گفت که ترکمنها نیز همانند سایر اقوام و جوامع بشری دارای سمبلهای خاص خود هستند که این سمبلها تنها ویژه ترکمنها نیسیت بلکه به نسبتی در کل جهان میتوان آن را به اقوام مختلف تعمیم داد. بسیاری را عقیده بر آن است که ترکمنها قبل از ظهور اسلام توتمپرست بودهاند و عدهای نیز آنها را طبیعتگرا و طبیعت پرست میدانند که حاکی از عمق ارتباط این افراد با طبیعت حکایت دارد. بعضی نیز معتقدند اغوزها (ترکمنهای اولیه) قبل از اسلام پیرو آیین شمینیسم (بودائی) بودهاند و به خالق خود «اولوغ بایات» (خدای بزرگ) میگفتهاند. آنان عناصر طبیعت مانند آفتاب، روشنائی، آب و درخت را مقدس میشمردهاند. ترکمنها آفتاب را سمبل پاکی، طهارت و سرزندگی میدانستهاند.
قوچ در بین ترکمنها سمبل قدرت و جنگندگی بوده است. ستاره قطبی نیز برای ترکمنها محترم بوده است و آن را بهعنوان "دمیرقازیق" (Demir ghazigh) ستایش میکردهاند. "دمیر قازیق" به معنای میخ بزرگ آهنی میباشد. سمبل استواری و استقامت! چون در سرزمین ترکمنها وزش باد شمالی همیشه شدیدتر بوده و عامل فروریختن آلاچیق ایشان میشده، آنها میخ بزرگ آلاچیق را همیشه دقیقاً رو به شمال (رو به ستاره قطبی) میگرفتهاند. ترکمنها پرندهها را نماد عروج میدانند، عقرب زرد (ساری اوچیان Sari u?yan) را نماد بدیمنی میدانند و معتقدند اگر عنکبوتی از ارتفاع بالا رود بدیمن است و چون پایین بیاید خوش یمن!
همینطور آنها به پرندگان شکاری علاقه خاصی داشتهاند و چون معمولاً قدرت و شوکت در بین هر قوم و قبیلهای ستودنی است آنان به این پرندگان به دیده احترام مینگریستهاند به طوری که اکثر "تمغاها" (نشانههای قبایل ۲۴ گانه اغوز) الهام گرفته از بازهای شکاری بوده است. و نیز ترکمنها به اسب به عنوان یک حیوان مقدس مینگرند و هیچگاه تازیانه بر ساب نمیزنند. فیل را سمبل موضع برتر میداند و «فئل پای» (Fil pay) را نمادی از عظمت و بزرگی فیل میدانند. آنان به شتر به عنوان یک حیوان صبور و بردبار و نیز به عنوان یک حیوان مبارک و خوش یمن احترام خاصی قائلند. و «آق کوشه ک» (Agh köshek شتر سپید) در فرهنگ فولکلور آنان نماد عروسی و سپیدبختی میباشد.
این سمبلها همگی در فرش ترکمن به صورت نماد و سمبل آمال و آرزوهای جامعه ترکمنی و به صورت استیلیزه شده، ظهور و بروز یافته و جاودانه ماندهاند. شکل و قالب فرش ترکمن و فرشهای سایر ملل شرقی، معمولاً از دو محدوده اصلی تشکیل میشود: متن یا زمینه، حاشیه در شکلگیری، ترکیب و اتصال نقوش قالیچه ترکمن جز خط راست خط دیگری وجود ندارد. در قالیهای ترکمن موتیفهائی وجود دارند فرم هندسی آنها به شکل بیضی (نمادزمین) یا دایره (نماد ماه بدر یا خورشید) است و به منظور اجتناب از ترسیم خطوط منحنی، اینگونه موتیفها به صورت کثیرالاضلاعهای منتظم نزدیک به فرم بیضی یا دایره در نقوش فرش ترکمن جای میگیرند. اندازه طرح «گؤل»Göl) / نقش) از علائم ممیزه اصلی فرشهای قبایل گوناگون ترکمن میباشد.
نقش «ساق داق» (Sagh dagh) (ترکیبی از ستاره هشت پر به همراه شعاعهای نور منشعب شده از آن) یکی از نقوش استعاری فرش ترکمن میباشد که در حواشی پهن قالی به کار میرود. ستاره نشانه کورسوی امید به هنگام تیرهروزیها و شکستهای پیدرپی میباشد. رنگ ستاره و شعاعهای نوری منشعب از آنها طوری انتخاب میشوند که نمایانگر پرتو نور خورشید باشند (تبدیل کورسوی امید به منبع فیض، سعد و سعادت). موش در فرهنگ ترکمن نماد دشمن زبون و خوارشده آن ملت است که در پی شکست از ترکمنها راه فرار را در پیش گرفته است و نقش «سئچان ایزی» ( Ciçan izi/ ردپای موش) در واقع نمادی از این دشمنان شکست خورده میباشد که فرار کرده و تنها ردپائی از خود بهجا گذاشتهاند. «سئچان ایزی» از کهنترین نمادهای فرش ترکمن است و چه بسا از آغاز اولین جنگهای تاریخی ترکمنها با آنان بوده است!
نقش«قیچاق» (ghichagh) فرم هندسی تغییر یافته نیزه میباشد که به اوساط چهار ضلع «یانقاق» (Yanchak/ گونه انسان) که کمی به طرف خارج برجستگی دارد متصل میشود و عمود بر آن قرار میگیرد. طول «قییچاق» در جهت طول افقی بلندتر و در جهت عمودی کوتاهتر است. این نقش از نمادهای جنگ است و سمبلی برای تهییج احساسات ترکمن برای شرکت در نبرد برای حفظ خاک به شمار میرود. آثار شبیه به این نقوش را میتوان در میان قبایل سرخپوست آمریکا و نیز قبایل ازتک در آمریکای لاتین مشاهده نمود. نیزه در این نقش به وسط گونه انسان خورده است و این به این معناست که میتوان با افزار جنگ، دشمن را مغلوب کرد و خاک وطن را از هجوم دشمن حفظ نمود.
منجوق (mönjigh) از دیگر نقوش کهن ترکمنی میباشد که از رواج اعتقاد به طلسم و جادو برای دفع ارواح خبیثه در بین اقوام ترکمن در عهد قدیم حکایت میکند. هنرمند ترکمن در تقسیمبندی نقوش، هر خطی را سمبل بخشی از بدن جانور یا قسمتی از گیاه گرفته است. درخت در نظر ترکمن سمبل رشد و بالندگی و رسیدن به کمال است. نقش کبوتر مظهر پرواز و رسیدن به اوج است و نیز از دیگر شاخصههای فرش ترکمن استفاده از دوایر پیچ در پیچ به شکل هندسی بسیار زیبا میباشد و این نقوش بر تارک فرش ترکمن فراوان مینشینند. اگر چه بافنده ترکمن به لحاظ تئوری آگاهی نسبت به علم هندسه ندارد اما خود هندسهدان ماهری است که چگونگی بهکارگیری زوایا، مناظر، خطوط و نقاط را نیک میداند و به پیچیدهترین شکلی هندسه را درک میکند! نقوش هندسی غیر از دستبافتهها، در زیورآلات، قاب دعا، گل یقهها و حتی سنگ مزارها و در آرایش احشام ترکمنها نیز به چشم میخورند. باید گفت ترکمن اهل نقش است، « نقشبند» است و شیفته نقوش هندسی، و " ناقئش" (گؤل) در کلام ترکمن هنر نقشاندازی بر اساس نگارههای کهن، جادوئی، اسطورهای و حماسی میباشد.
|